بخند

چهار ساله بودم كه پدر مادرِ معتادم را رها كرد و رفت. مادرم هم چندي بعد به ضرب…


اواخر سپتامبر ۱۹۳۹

گرامافون روی میز چوبی بود و مثل هروز هونگاریان روت پخش میکرد ، من رو مبل سفیده…